باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

سلام خوش آمدید

عنوان کتاب : فردا دیر است

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۲۵ ق.ظ

عنوان کتاب: فردا دیر است

نویسنده: انیس لودیگ

مترجم : آریا نوری

ناشر: البرز

***********

مختصری درباره نویسنده کتاب :

خانم الیس لودیگ متولد 1973 در آلزاس فرانسه است. او نویسندگی را بعد از مرگ یکی از پسرانش- که بیمار بود- آغاز کرد. آغاز نوشتن او به شکل انتشار یادداشتهای مختصر و گزارشی کوتاه در صفحه شخصی اش بود اما بعدها شروع به نوشتن رمان کرد. او چند کتاب رمان دارد که در این مطلب جدیدترین کتابش را معرفی خواهم کرد.

شبی طوفانی مردی به نام اریک به همراه دختر کوچکی در آغوشش که وضعیت آشفته ای دارد، در خانه ولانتین را می زند. ولانتین معلم است و تنها در روستا زندگی می کند. گوستاو همسایه پیر ولانتین نیز رابطه بسیار خوب و صمیمی مانند یک پدر با او دارد. اریک یک ارابه دارد که به همراه دخترش آنانینا با آن مسافرت می کنند. طوفان ارابه آنها را خراب می کند و دخترش آن شب تب می کند. ولانتین به آنها پناه می دهد و برای دخترش دکتر و دارو تهیه می کند و به آنها می گوید تا درست شدن ارابه شان می توانند در خانه او بمانند. چند هفته زمان تا درست شدن ارابه شان باعث می شود که به هم عادت کنند. آنا با ولانتین به مدرسه می رود و بسیار از بودن با بچه ها لذت می برد اما اریک فکر می کند آنا از او دور شده است و زیاد از این مساله راضی نیست. گائل همکار و دوست ولانتین نیز درگیر ماجرایی عاشقانه و احساسی می شود که بر زندگیش تاثیر گذاشته است. ارتباط گائل و ولانتین بسیار صمیمانه و مانند خواهر و برادر است. چون آنها از زمان نوجوانی با هم بوده اند.گائل همیشه هوای ولانتین را دارد و ولانتین نیز همیشه یک دوست و همراه همیشگی برای گائل است. نویسنده داستانی قدیمی از زمان جنگ جهانی را نیز در لابلای ماجرای داستان اصلی تعریف می کند. داستان زنی باردار به نام سوزان که در بحبوحه جنگ به دست آلمانها می افتد و او را شکنجه می کنند تا جای شوهرش لئون را لو بدهد. سبک داستان به این صورت است که هر یکی دو صفحه به یکی از شخصیتهای داستان اختصاص دارد و داستان را از زبان آن شخصیت بازگو می کند و در پایان هر دو داستان و شخصیتها را شفاف می کند و به هم پیوند می زند و ابهام اوایل داستان را از بین می برد.

طوفان آن شب زندگی شخصیتهای داستان را تغییر داد. ولانتین و گائل سعی می کنند زندگی خود را تغییر دهند. اریک نیز تصمیمات جدیدی برای زندگی می گیرد. فردا دیر است مخاطب را تشویق به ایجاد تغییر در زندگی و لذت بردن از اکنون و زمان حال می کند. روی جلد کتاب نوشته ای با هایلات زرد توجه خواننده را به خود جلب می کند و شاید برای کسانی که دنبال نوشته های عاطفی هستند، ترغیب کننده باشد. نوشته این است: "کتابی که شما را وارد عمق احساسات انسانی می کند." مترونیوز

کتاب قشنگی است و به اندازه یک فیلم سرگرم کننده  و جذاب می تواند لحظات خوبی را برایتان به ارمغان بیاورد.

*******

قسمتهایی از کتاب:

-یعنی می گی من به فردا فکر نکنم؟

چرا، ولی توقع هیچ قطعیتی نداشته باش.

-عدم قطعیت آدم رو ناراحت می کنه.

-خب بله. ولی یادت باشه که زندگی همم خودش یه جور عدم قطعیته. فقط وقتی مرده باشی می تونی با قطعیت بگی که دیگه در این دنیا نیستی. تا وقتی زندگی هست، عدم قطعیت هم هست، هیچ کاریش هم نمیشه کرد، باید یاد بگیری این رو قبول کنی.

******

-تو زنت رو دست داری، درسته؟

-بله! معلومه!

-پس مشکل چیه؟

-چرا منی که زنم رو دوست دارم، باید توی قلبم برای یه نفر دیگه هم جا داشته باشم؟

-برای اینکه قلبت خیلی بزرگه و الان هم یک بخش اون خالیه، دلت می خواد حتما این بخش خالیش رو یه طوری پر کنی...

******

-این قدر امیدوار نباش

-ولی بدون امید زندگی معنایی نداره.

- چرا فقط ساده تر میشه. فقط باید بدونی چی می خوای و هدفت چیه.

- میشه بدون عشق زندگی کرد؟

- نه، ممکن نیست. هیچ کس در این دنیا نمی تونه بدون عشق زندگی کنه. ولی خیلی خوب میشه با یه عشق ببزرگ و حسابی زندگی کرد. آخه مرد حسابی، تو وقتی زن داری، چرا دنبال یه عشق دیگه هم هستی؟

******

دو روزی می شود که به زحمت با من حرف می زند، با ما غذا نمی خورد و اصلا درون خانه هم نمی آید.آنانینا کمی مستاصل به نظر می آید. از این می ترسد که اگر با من و گوستاو زمان بگذراند پدرش ناراحت می شود و از این ناراحت است که نمی تواند با خیال راحت این کار را بکند. از مسیر رفت و برگشت مدرسه استفاده می کنیم تا با خیال راحت با هم حرف بزنیم. تا جایی که در توانم هست، سعی می کنم شخصیت پدرش را برای او توضیح دهم ، پدری که گویا درمانده شده است و احساس می کند دخترش را از او گرفته اندریال که دخترش او را کمتر از قبل دوست دارد. نمی داند می خواهد با زندگی خودش و آنا چه کار کند!

یکشنبه 1400/5/3

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی