باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

سلام خوش آمدید

۲ مطلب با موضوع «رمان فارسی» ثبت شده است

 

عنوان کتاب : خواستگاری

نویسنده : پوران ایران

ناشر : نشر آموت

*********************

عنوان کتاب کاملا روشن موضوع کتاب را نمایان می کند. رمانی کوتاه 116 صفحه ای به زبان طنز.

عکس روی جلد کتاب جالب و تامل برانگیز است. تصویرگر یا شاید نویسنده و یا هردو با همفکری هم تصویری نمادین از مبحث خواستگاری را روی جلد کتاب نشان داده اند. ابتدا به عنوان بپردازیم. واژه خواستگاری به شکل "خواسته گاری" نوشته شده است. خواسته+گاری و تصویر یک گاری به همراه چند مرد و زن که بر آن سوارند با دستان دراز شده در طلب چیز یا چیزهایی.

این تصویر و حتی نوع نوشتن عنوان کتاب به اندازه یک مقاله یا کتاب حرف برای گفتن دارد و سابقه ای به اندازه تعداد ازدواج­های جهان. نویسنده و تصویرگر با جداسازی واژه خواسته و گاری اشاره به انتظارات و توقعات مردان و زنان در ازدواج دارد. گاری اسبی ندارد! شاید هیچ اسبی پدا نشده که زیر با مسئولیت این گاری برود! و یا یک معنی دیگر اینکه این گاری با این بار ره به سر منزل مقصود نمی برد.

دختری به نام پوران به زبان طنز داستان خواستگاران مختلفی که داشته است را بیان می کند. نویسنده بسیاری از واقعیات و مشکلات اجتماعی این مساله را به زبان طنز و در قالب 14 مورد یا داستان بیان می کند. رمانی کوتاه و سرگرم کننده که می توان یک روزه به پایان رساند و از آن لذت برد.

  • ۰ نظر
  • ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۲
  • * زنگــــنه *

 

عنوان : جای خالی سلوچ

نویسنده: محمود دولت آبادی

ناشر: نشر چشمه

داستان در یک روستای دورافتاده و به ظاهر کویری ایران به نام زمینج رخ می دهد.  سلوچ، شوهرِمرگان- شخصیت اول داستان که زنی رنج کشیده است به یکباره ناپدید می­شود. و مرگان را به همراه یک دختر(هاجر ) و دو پسر( عباس و ابراو) تنها می­گذارد. مرگان که نماد یک  زن تنها و مرارت کشیده گذشته است به سختی زندگی را می گذراند. عنوان کتاب از نبودن یک آدم می­گوید که به نظر من در همان دو سه صفحه اول تمام می شود و اصل داستان بر دوش مرگان شخصیت زن داستان است. به نظرم بهتر بود کتاب اسم دیگری داشت که بیشتر،  بودن و تاثیرگذاری مرگان را نشان دهد همانطور که تمام داستان متمرکز بر اوست. مثلا همان" مرگان" خودش می­توانست اسم خوبی برای کتاب باشد. سراسر کتاب پر از تلخی برای مرگان و تمام زنانی است که مرگان نماد و نمونه آنهاست. زنانی که مردانه بار زندگی را بردوش می کشند. حوادث داستان در دهه 40 یا 50 رخ می­دهد و جامعه آن زمان بیشتر مردسالاری و یا بهتر است بگویم یه جور احترام و حرمتهای خاصی بین افراد بود که الان بسیار کمرنگ شده است. بر فرض مرگان روی حرف کدخدا حرف نمی­زند و مردم خیلی حرمت نان و نمک را دارند. چیزی که مرا عمیقا ناراحت میکرد ارتباط نامطلوب عباس و ابراو بود

  • * زنگــــنه *