معرفی کتاب
کتاب حاجی مراد رو چند ماه پیش خوندم.اما تنبلی کردم و همون موقع که مطالب تو ذهنم بود،در موردش ننوشتم.البته نه اینکه از یادم رفته باشه اما انسجام فکری و برداشتهام موقع خوندن یه کتاب اون روزای اول بعد از تموم کردن کتاب خیلی خوبه.یعنی فک می کنم اگه یه کتاب جدید رو که می خونم در موردش همون موقع بنویسم معرفی بهتری میشه.
داستان حاجی مراد اثر تولستوی که با دیگر آثارش از لحاظ موضوعی بسیار متفاوت می باشد، به خواست خود تولستوی بعد از مرگش در سال 1920منتشر شد.داستان اینگونه شروع می شود که نویسنده در عبور از میان صحرا و با دیدن گل کنگر به یاد این داستان می افتد.داستان در قفقاز و چچن رخ می دهد حاجی مراد که فردی شجاع و مورد احترام مردم می باشد، معاون شمیل حکمران روستایی است که داستان در آنجا رخ می دهد.مردم این روستا که در نزدیکی مرز روسیه قرار دارد روابطشان با کشور روسیه خوب نیست و تقریبا یک حکومت خودمختار بر علیه روسیه هستند.حاجی مراد با اینکه از شمیل دل خوشی ندارد و این دلخوری در طی داستان روشن می شود اما با این وجود بنا بر مصلحت سالها به شمیل خدمت کرده اما تصمیم می گیرد از او جدا شود و به روسیه ملحق شود و برای آنها خدمت کند.و این کار را انجام می دهد ولی خانواده اش در دست شمیل اسیر می شود، حاجی مراد از سران و افسران روسی می خواهد که خانواده اش را از دست شمیل آزاد کند و در عوض او به آنها خدمت می کند.اما افسران روسی امروز و فردا می کنند و کار را به تاخیر می اندازند تا اینکه حاجی مراد خود که تحت نظر روسهاست از دستشان می گریزد تا برود و خانواده اش را نجات دهد .اما در بین راه کشته(شهید) می شود.تمام آثار تولستوی بیشتر حول و حوش عشق و دوستی و صلح می باشد اما داستان حاجی مراد پر از جنگ و خونریزی است اما روح شجاعت و دلیری حاجی مراد و اخلاق حسنه و زیبایی که نشات گرفته از مسلمان بودنش است داستان را خیلی جذاب و زیبا کرده است.توی یه سایتی خوندم حاجی مراد یه شخصیت واقعی بوده که وجود داشته.
شخصیتی حقیقی که تولستوی با او در ارتش تزار آشنا میشود و زندگی او را با تکیه بر تفاوت میان شرق و غرب ثبت میکند.