باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

عنوان : مزاحم نشوید

نویسنده: فریدا مک فادن

مترجم: نشاط رحمانی نژاد

ناشر:نشر نون

**********************

کوئین الکساندر زودتر از همیشه محل کارش را ترک می کند و به خانه می رود اما شوهرش که از دیدن او در آن وقت روز غافلگیر می شود با او مشاجره می کند و بعد به او تهمت هرزگی و قرار با مرد دیگری را می زند و سرانجام قصد دارد کوئین را بکشد. کویی نیز با چاقوی آشپزخانه از خود دفاع می کند و او را از پا در می آورد.

همسایه ها سر و صدا را می شنوند و به پلیس اطلاع می دهند.

وقتی پلیس که یکی از دوستان دبیرستان کوئین است زنگ خانه کوئین را می زند او می گوید که خوب است و سر و صدا بخاطر فیلم تلویزیون بوده است.پلیس خانه را نمی گردد و کوئین فرصت فرار پیدا می کند. به دل جاده می زند و بسمت کانادا  برود.

این رمان فریدا مک فادن نیز مانند دیگر کتاب‌هایش یه رمان جنایی و معمایی و پراز پیچیدگی و غافلگیری برای خواننده است طوری که حتی در یکی دو صفحه آخر نیز شما غافلگیر می شوید و اصلا فکر نمی کردید داستان اینگونه بوده است.

کتاب از زبان چند شخصیت داستان یعنی کویین، رزالی، کلودیا، نیک و راب روایت می شود.

کوئین که یکی از چراغ های عقب ماشینش شکسته است و پلیس به او تذکر داده است، مجبور می شود به یک مسافرخانه بنام بکستر در سر راهش که قدیمی و متروکه بنظر می رسد برود. غافل از اینکه دو سال پیش در این مسافرخانه زنی کشته شده است.اما کوئین از ماجرا خبر ندارد ولی گرتا زن پیر ساکن یکی از اتاق های آنجا(اتاق۲۰۲) به او سربسته می گوید چه اتفاقاتی افتاده است.

نیک (نیکلاس) بستر به همراه رزالی همسر بیمارش در خانه ای مسلط و نزدیک به مسافرخانه زندگی می کنند. ریالی همسر نیک ام اس دارد و همیشه روی ویلچر و از پشت پنجره طبقه دوم مسافرخانه را زیر نظر دارد.

کلودیا خواهرکویین متوجه قتل درک می شود و دور از چشم شوهرش راب به جستجوی کوئین می رود ابتدا و در ظاهر بزای کمک به او و در واقع برای کشتن خواهرش!

چه کسی دو سال پیش کریستینا مارش را کشته است؟ آیا نیک قاتل است؟سرنوشت کوئین چه می شود؟رزالی چرا ویلچر نشین شد؟ تاپایان داستان جواب این سوالات را می گیرید و لحظه به لحظه غافلگیر می شوید.

۲۷ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۹