معرفی کتاب: عشق لرزه
عنوان: عشق لرزه
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهلا حائری
ناشر: قطره
---------------------------------------
عنوان اصلی کتاب تکتونیک است با ترجمه تحت اللفظی "زمین ساخت شناسی احساسی" که مترجم آن را عشق لرزه ترجمه کرده. همانطور که زلزله در اثر حابجایی لایه های درون زمین ایجاد می شود. اشمیت هم این استعاره زیبا را به کار برده و عشق را هم مانند زمین لرزه تشبیه کرده که با جابجایی لایه های احساسی و درونی انسانها باعث دگرگونی رفتاری و گاه فاجعه می شود. فاجعه هایی جبران ناپذیر...
عشق لرزه نمایشنامه ای زیبا از اریک امانوئل اشمیت است با درونمایه عشق و دوس داشتن.
دیان یک زن سیاسی و وکیل مجلس می باشد که در کارش موفق است و معشوقه ی ریشارد می باشد. ریشارد دیان را دوست دارد و دیان این را می داند ولی دیان همیشه جواب رد به ابراز عشق ریشارد می دهد تا اینکه بعد از یکی دو سال تصمیم می گیرند از هم جدا شوند و این مساله برای دیان بسیار تکان دهنده و سخت بود اما به خاطر غرور و برای اینکه هیچوقت عشقش را به ریشارد اعتراف نکرده، زیاد به روی خودش نمی آورد و قبول می کند که جدا شوند اما از آنجا که ریشارد را دوست دارد و به خیال خودش می خواهد او را تنبیه کند نقشه ی خانمان براندازی می کشد که باعث می شود با دست خودش عشقش را نابود کند و در آتش کینه و انتقام بسوزد و دود کارش به چشم خودش برود. هر چند به نظرم هر دو مقصر بودند. گاهی باید عشق ورزیدن را به آنها که نمی دانند، بیاموزانیم، دیان عاشقی را بلد نبود و روحیه مردانه ای داشت و این شاید به دلیل وضعیت شغلیش بود ولی ریشارد هم تلاش زیادی برای نگهداشتن عشقشان نکرد. چرا که تجربه ثابت کرده مردان با ثبات در عشق، زندگی پایدارتری می توانند درست کنند.چون بیشتر از زنان عشق می ورزند. و بهتر است همین طور باشد چون اکثر زنان اینگونه دوست دارند و هر جا که عشق مرد بیشتر باشد به نظرم زندگی و عشق دوام بیشتری پیدا می کند. اما خیلی ها با غرور بیخود عشق را به مسلخ می برند و فرصت زیبای زندگی و عشق ورزیدن را از خود و دیگران می گیرند. ولی غرور هیچگاه جانشین خوبی برای عشق نیست. و معامله ی این دو با هم کاری اشتباه است که بیشتر اوقات جبران ناپذیر است. چرا که بعد از مستی احمقانه ی آن درک حقیقت دردناک از دست دادن گوهر گرانبهای عشق و تحمل این درد با هیچ چیزی تسکین پیدا نمی کند. و حسرت و خاطرات دائم نمک به این جراحت می پاشند. بعد از پایان داستان غمی ضعف آور وجودم را گرفت. از غرور دیان و بی تعهدی و هوسرانی ریشارد و مردانی که شبیه ریشارد هستند حالم بهم می خورد. عشق اگر اینقدر متزلزل باشد که با دیدن یک زیبا رو ارکان یک عشق چندساله لرزان و بهم بریزد، دیگر هیچ اعتباری به هیچ کس نیست و اعتماد و آرامش در زندگی و خانواده ها از بین می رود. چیزی که امروزه متاسفانه خیلی شاهد آن هستیم و ارتباطات خارج از چارچوب صحیح بنیان بسیاری از خانواده ها را از هم پاشانده است.داستان شاید حکایت معمولی و روزمره زندگیهای امروزی هم باشد که به قلم اشمیت و در قالب نمایشنامه جذاب و گیرا به تصویر کشیده شده است.. چه بسیار عشقهایی که به خاطر غرور جوانه نزده پژمرده می شوند. چه زندگیهای چندین ساله که با ندانم کاری غرور بر باد فنا رفتند و چه لحظات شیرین و بی بدیلی که با بهای تهوع آور غرور و ندانم کاری هیچگاه تجربه نمی شوند. کاش عشق را قدر بدانیم. زیباترین آفریده ی خدا که خود نیز زاده همانیم. جاودانگی و میل به عشق در نهاد تمام انسانهاست حتی اگر حاشا کنند.هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.
قسمتهایی از کتاب
دیان. ریشارد خواهش می کنم حالا که دیگه متوجه شدیم برگردیم عقب و همه چی رو از نو شروع کنیم.
ریشارد. دیگه خیلی دیر شده بین دو آدم نمیشه دگمه ای رو فشار داد و همه چیز رو از سرگرفت.
دیان. ریشارد اگه خودم رو کوچیک می کردم و...
ریشارد. و چی؟
دیان..... ازت می خواستم.... که بر گردی؟
ریشارد مچ دست دیان را فشار می دهد.
ریشارد. کوچیک بشی؟ متوجه نیستی که اشکال رابطه ما همین بود؟
دیان. غرور مگه نه؟ من زیادی مغرورم.
ریشارد. (ملایم) غرور مسریه. اگه یکی بهش مبتلا بشه اون یکی هم فورا می گیره.
دیان. تقصیر منه.
ریشارد. این هم از غرورته! تقصیر هر دوی ماست.
97/9/26