باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

سلام خوش آمدید

نامه

شنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۲۱ ب.ظ

 

عنوان: نامه
نویسنده:کاترین هیوز
مترجم: سودابه قیصری
ناشر:آموت

*******************

تینا گریکه تصمیم گرفته در اولین فرصت به محض اینکه پس اندازش به اندازه کرایه کردن یک اتاق و مخارج یک ماهش شد، شوهرش ریک را که یک موجود ظالم دائم الخمر است ترک کند. او یک روز در هفته در یک فروشگاه خیریه کار می کند. یکروز نامه ای در جیب یک کت اهدایی پیدا می کند که زندگی و سرنوشتش را تغییر می دهد.
کتاب نامه یک رمان عاشقانه و احساسی است که دو روایت از دو زمان و دو نسل مختلف است که توسط یک نامه به هم پیوند می خورد.
در سال 1939کریسی( کریستینا) و بیلی با هم در یک مهمانی آشنا و بعدها دوست و عاشق هم می شوند. کریسی بعد از مدتی متوجه می شود که باردار است و وقتی موضوع را به بیلی می گوید، بیلی شوکه میشود و او را رها می کند اماروز بعد پشیمان می شود و وقتی به خانه کریسی می رود تا اورا ببیندو از او عذ خواهی کند، پدر کریسی دکتر اسکینر به دروغ می گوید  کریسی نمیخواهد تو را ببیند و او را دست به سر می کند. بیلی با مادرش صحبت می کند و مادرش آلیس به او می گوید که برای اونامه بنویسد. بیلی نامه ای به کریسی می نویسد و در آن می گوید که عاشق اوست و از کریسی میخواهد که با اوازدواج کند تا فرزندشان را بزرگ کنند.
در زمان دیگر یعنی سال 1970 تینا با اینکه ریک را ترک کرده اما  وقتی می بیند ریک ظاهرا عوض شده و خودش نیز باردار است  دوباره پیش شوهرش ریک بر می گردد اما درست زمانیکه تنها چند هفته به بدنیا آمدن دخترش مانده است. ریک نامه بیلی را می بیند و با تصور غلط تینا را زیرمشت و لگد می گیرد بنابراین فرزند تینا از دست می رود و ریک هم موقعی که می فهمد اشتباه کرده است خانه را ترک می کند و چند روز بعد جسدش پیدا می شود
وقتی که بیلی نامه را به اداره پست می برد دکتر اسکینررا می بیند. او به بیلی می گوید نامه را به او بدهد تا به کریسی بدهد. بیلی نمیداندپدر کریسی چه نقشه ای برای آنها دارد. آن نامه هرگز به کریسی نمی رسدو روز بعدش کریسی به ایرلند نزد خاله اش فرستاده می شود و بیلی هم سال بعد یعنی 1940 در جنگ کشته می شود.
تینا سعی می کند بدنبال کریسی بگردد تا نامه بیلی را به او برساند اما از آنجاییکه نامه مربوط به 30 سال قبل هست پیدا کردن کریسی سخت است.
کریسی به صومعه ای فرستاده می شود فرزندش که پسری به نام ویلیام است از او گرفته می شود و به یک خانواده آمریکایی سپرده می شود.
او صاحب یک پدر و مادر خوب می شود و در سن 31 سالگی به ایرلند می رود و بدنبال مادرش می گردد. در صومعه اطلاعاتی به او نمی دهنداما گریس مامایی که در آنجا کار میکرده و او را بدنیا آورده به او می گوید مادرش انگلیسی بوده و اهل منچستر است. ویلیام به منچستر می رود  و بدنبال گواهی تولد مادرش در کتابخانه منچستر متوجه می شود کسی قبل از او آن را سفارش داده و آن فرد کسی نبود جز تینا. تینا قصه پیدا کردن نامه بیلی را برای او تعریف می کند و نامه را هم به همراه عکسی که آلیس به او داده بود( تینا قبلا به دیدن پدر مادر بیلی از روی  آدرس نامه بیلی رفته بود) به ویلیام می دهد. ویلیام از او میخواهد با او به ایرلند برود تا با هم کریسی را پیدا کنند.
آنهادر ایرلند همه جا را بدنبال مادر و خاله اش می گردند اما چیزی نمی یابند و درست زمانیکه تصمیم به برگشت دارند پت فروشنده دورا گردی که کریسی و جکی را می شناسد به دیدن آنها می رود و خانه کریسی را به آنها نشان می دهد. کریسی بعد از خواندن نامه بیلی تازه بعد از اینهمه سال می فهمد بیلی نیز درست به اندازه خودش عاشقش بوده است. و مدتی بعد با جکی خدمتکار خاله اش که مرد وفاداری بوده و در این سالها همیشه هوایش را داشته است ازدواج می کند.
ویلیام نیز ارتباطش را با تینا قطع نمی کند و از او میخواهد به آمریکا برود و با او ازدواج کند.
نامه رمانی سرگرم کننده و پر از احساسات که حال آدم را خوب می کند.


14 مرداد1404 ساعت 18

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین مطالب