باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

عنوان کتاب: پسر شایسته

نویسنده: فریدا مک فادن

مترجم: پریسا رجوند

ناشر: آذرگون

********************

باز هم یک کتاب دیگر از بانوی جنایی نویس آمریکایی خانم فریدا مک فادن. پسر شایسته که برخی ناشران با عنوان پسر خوب هم این کتاب را منتشر کرده اند. کتابی در ژانر وحشت، تعلیق و معمایی و هیجان انگیز.

اریکا زن جوانی است با دو فرزندلیام و هانا و شوهرش جیسون کَس زندگی معمولی و آرامی دارند. او خانه دار است و تمام هم و غمش خانواده و فرزندانش است. در همان چهارده پانزده صفحه اول کتاب فریدا اولین تعلیق داستان را در ذهن مخاطب ایجاد می کند. آنجا که می گوید:《باید جلوی اتفاق وحشتناکی که قرار است برای این دختر بیفتد را بگیرم.》

لیام پسر باهوش و بسیار مودبی است که همه در نگاه اول مجذوبش می شوند. از همان کودکی بچه خوبی است اما اتفاقات عجیبی داز همان کودکی تا شانزده سالگیش رخ میدهد که هر کس که آن اتفاق را دیده یا شنیده او را دیوانه و خطرناک می داند.

در ۶ سالگی در مهد کودک یکی از دخترانی که همبازی اوست را اذیت می کند و کمی که بزرگتر می شود در ۱۳ سالگی معلم ادبیاتش نیز چهره واقعیس را از پشت نقاب پسر خوب بودن لیام می بیند. با اینکه جیسون و هانا معتقدند لیام یک بچه عادی است. ولی اریکا نمی تواند بی تفاوت باشد.

بعد از آن اتفاق در ۶ سالگی اریکا، لیام را پیش روانپزشک می برد و او به اریکا می گوید او یک سایکوپات است. بنابراین اریکا پذیرفته است لیام مشکل دارد و همیشه مراقب است خطایی از او سر نزند. مخصوصا در سن نوجوانی و ارتباط لیام با دخترها. اریکا سعی می کند دخترانی را که به لیام نزدیک می شوند، از او دور کند.

اما آیا این کار نتیجه بخش است؟

فریدا مک فادن استاد خلق داستانهایی با ژانر وحشت،و معمایی و تعلیقی این بار لنز  توجهش را روی افرادی با اختلال شخصیتی سایکوپات می برد و مشکلات این افراد، خانواده و نزدیکان آنها را بیان می کند. مثل بیشتر رمانهایش در انتهای داستان شوکی غیر منتظره به مخاطبش وارد می کند و مخاطبی که تا کنون ذهنش درگیر شخصیتی بود که فکر می کرد تمام کارها زیر سر اوست بشکل ماهرانه ای با پرده جدیدی از هیجان سورپرایز می کند و واقعیت را از سمت دیگری به او نشان می دهد.

یکی از ویژگیهای خوب قلم مک فادن جذابیتی است که مخصوصا در پایان هر فصل به داستانش می دهد طوری که مخاطب فورا داستان را دنبال می کند تا زودتر به ابهامی که در ذهنش ایجاد شده پایان دهد. و این برگ برنده فریدا مک فادن و رمز موفقیت اوست که مخاطب یک نفسش کتابش را تا انتها می خواند و آن را زمین نمی گذارد.

از دیگر ویژگیهای خوب آثار مک فادن اطلاعاتی است که از فرهنگ و زندگی مردم کشورش می دهد. ما ایرانیها ذهنیت مان از زندگی غرب به این شکل هست که فکر می کنیم آنجا چارچوب های بسته ما را ندارند اما وقتی داستانهای مک فادن را می خوانی متوجه می شوی این درست نیست و حتی در خیلی از جاها چارچوب های زندگی غرب بسیار قانونمند و سختگیرانه تر از ما هست. یک مادر در غرب، دغدغه اش اگر بیشتر نباشد اما کمتر از یک مادر ایرانی نیست. مثلا در همین کتاب اریکا مادر هوشیاری است که بشدت مراقب فرزندانش است. به همه چیز زندگیش ریز می شود و با دقت تمام اتفاقات را رصد می کند که مبادا فرزندانش آسیبی ببینند.

و در پایان به نظر شما آیا لیام قاتل است؟ اگر نیست ردپای او در تمام موقعیت های مشکوکی که پلیس یافته، چکار می کند؟

واقعا لیام به پدر اریکا یعنی پدربزرگش رفته است؟پدر بزرگی که سالها پیش به جرم قتل زنی جوان به زندان افتاده و مادر اریکا به او گفته که مرده است و اریکا بتازگی متوجه شده که زنده است و از زندان آزاد شده است؟

 اگر به داستان علاقمند شدید،پیشنهاد می کنم، این کتاب را بخوانید.

21 آذر 1404 ساعت 1:30 بامداد