باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

سلام خوش آمدید

۱۶ مطلب با موضوع «ادبیات خارجی» ثبت شده است

عنوان کتاب: هر دو در نهایت می میرند

نویسنده: آدام سیلورا

مترجمان: مهتا قانع، مریم مسیبی

ناشر:آذرگون

**************

قصه در شهری رخ میدهد که قاصد مرگ هر روز به سراغ کسانی می رود که قرار است بمیرند و مردم هم این موضوع را پذیرفته اند.حتی مرگ دفتر و دستکی هم بهم زده است و یک موسسه با همین عنوان تاسیس کرده است و هر روز با تعدادی از افرادی که به پایان عمرشان چیزی نمانده است تماس می گیرند و به آنها هشدار و بهتر این است بگوییم اطلاع، داده می شود. دو نوجوان به نام های متیو و روفوس که شخصیتهای اصلی این رمان هستند  پنج سپتامبر ۲۰۱۷ کمی بعد از نیمه شب هشدار می گیرند

  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۰:۰۳
  • * زنگــــنه *

عنوان کتاب: دلدار و دلباخته

نویسنده: ژرژ ساند

مترجم: احمد سمیعی(گیلانی)

ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

************************

داستان فراز و فرود آشنایی و عشق و دلباختگی دو هنرمند فرانسوی به نام های ژرژ ساند(نویسنده و نقاش)و آلفرد دوموسه شاعر نامدار فرانسوی است. لفظ "عشاق ونیز" نیز اشاره به زندگی و داستان عاشقانه این دو هنرمند دارد که در بین مردم استفاده می شود.

خانم دوپن نواده مارشال دوساکس ژنرال فرانسوی پس از ازدواج با آقای دو دوان در سن 18 سالگی بعد از گذشت چندسال و با داشتن دو فرزند از او جدا شد و از نوهان به پاریس رفت و ساکن آنجا شد و با کسب درآمد از نویسندگی و نقاشی زندگی خود را می گذراند.او نام مستعار و مردانه ژرژ ساند را برا خود انتخاب کرد. در ابتدا آشنایی او با دو موسه یک دوستی ساده بین دو هنرمند بود که بعد از مدتی رنگ و بوی عاشقانه گرفت. بعد از مرگ آلفرد دو موسه ، ژرژساند داستان دلدار و دلباخته را که شرح داستان عاشقانه بین خود و آقای دو موسه بود، را نوشت.

مادرِ ترز(مادموازل ژاک) آموزگار دختر یک صراف پولدار بود. که ترز حاصل رابطه نامشروع صراف با مادرش بود. در دفتر شهرداری پدر و مادرش نامعلوم بود و با نام خانوادگی ژاک ثبت شد.

  • * زنگــــنه *

عنوان: مردی به نام دیوید

نویسنده: دیوید پلزر

مترجم : سرور قاسمی

ناشر: چشمه

*************

"تمام آن سالها نهایت سعی ات را کردی تا مرا از پای درآوری، ولی من همچنان پابرجا هستم... من دیگران را مسئول مشکلاتم نمی دانم. روی پای خودم ایستاده ام و یک روز خواهی دید، برای خودم کسی می شوم."

  • * زنگــــنه *

عنوان کتاب: فردا دیر است

نویسنده: انیس لودیگ

مترجم : آریا نوری

ناشر: البرز

***********

مختصری درباره نویسنده کتاب :

خانم الیس لودیگ متولد 1973 در آلزاس فرانسه است. او نویسندگی را بعد از مرگ یکی از پسرانش- که بیمار بود- آغاز کرد. آغاز نوشتن او به شکل انتشار یادداشتهای مختصر و گزارشی کوتاه در صفحه شخصی اش بود اما بعدها شروع به نوشتن رمان کرد. او چند کتاب رمان دارد که در این مطلب جدیدترین کتابش را معرفی خواهم کرد.

شبی طوفانی مردی به نام اریک به همراه دختر کوچکی در آغوشش که وضعیت آشفته ای دارد، در خانه ولانتین را می زند.

  • ۰ نظر
  • ۰۳ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۲۵
  • * زنگــــنه *

 

عنوان کتاب: در لب پرتگاه

نویسنده: گراتزیا دلددا

مترجم: بهمن فرزانه

نشر: ثالث

--------------------

گاوینا سولیس دختری از یک خانواده مرفه در دهکده ای به همراه خانواده اش زندگی می کرد.گاوینا یک برادر به نام لوکا داشت که ارتباطش با او خوب نبود . لوکا دائم الخمر بود. در نوجوانی برادرزاده یکی از کشیشان روستایشان به نام پریامو به گاوینا علاقمند شد. پریامو می خواست کشیش شود اما علاقه ای به این کار نداشت. و گاوینا را نیز از این موضوع مطلع کرد

  • * زنگــــنه *

 

عنوان: با هم بودن 

نویسنده: آناگاوالدا 

متر جم: خجسته کیهان

ناشر: کتاب پارسه

**********************

اولین کتابی که از این نویسنده فرانسوی خوندم، "دوستش داشتم" بود. دوستش داشتم واقعیت غمناک و پر از حسرت دنیای امروز است که با اینکه خیلی ها آن را می دانند، اما باز هم تکرار و تکرار و تکرار می شود... و اما باهم بودن!

عنوان کتاب یک بار مثبت و معنایی بسیار عالی دارد که در زندگی امروز مانند یک مروارید گرانبهاست و جای آن روز به روز خالی تر می شود و حضور رسانه ها و شبکه های اجتماعی مختلف به آن دامن می زنند.

در داستان با هم بودن پلت پیرزنی که در خانه اش زمین می خورد و توسط دوست و همسایه اش به بیمارستان رسانده می شود. کامیل دختر جوانی

  • * زنگــــنه *

 

عنوان : وقفه در مرگ

نویسنده: ژوزه ساراماگو

مترجم:سید حبیب گوهری راد

ناشر: رادمهر

*******************

"مرگ" واژه ای که از ابتدای خلقت، همزاد زندگی است. واژه ای که هم مساوی است با ترس و هراس و هم نوید بخش رهایی!!هراس آور است چون انسان فطرتا تمایل به جاودانگی دارد و مرگ ظاهرا مانعی بر سر راه صعود بشری است.و البته شاید بیشتر هراس آن بر می گردد به همان جان دادن و تسلیم روح و عواقب ارواح!!
ساراماگو را با "کوری " شناختم. دوستانی که رمان " کوری " را خوانده اند حتما به خاطر دارند که ساراماگو در کوری وجدان خفته ی جامعه و بشریت را نشانه می گیرد و با دردناکترین وضعیت موجود در داستانش سعی دارد ارزشهای فطری انسانی را زنده کند.

  • * زنگــــنه *

 

عنوان کتاب: خانه خوبرویان خفته

نویسنده : یاسوناری کاواباتا

مترجم: رضا دادویی

ناشر: آمه

---------------------------

تا به حال یک رمان ژاپنی نخوانده بودم. اما بیشتر از نویسنده، عنوان کتاب توجه مرا به خودش جلب کرد. پشت جلد کتاب هم یک پاراگراف از گابریل گارسیا مارکز مرا ترغیب کرد که حتما آن را بخوانم. مارکز در مورد این رمان نوشته است تنها رمانی بوده که آرزو داشته نویسنده اش باشد. این رمان برنده جایزه نوبل ادبیات هم شده است. در این رمان سه داستان کوتاه روایت می شود. داستان اول به نام دست خیالی است و کمی باورش مشکل است.

  • ۰ نظر
  • ۲۷ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۷
  • * زنگــــنه *

عنوان کتاب: بانوی بهشتی

نویسنده: اثری از 5 نویسنده لهستانی

مترجم : روشن وزیری

ناشر: نشر ماهی

--------------------

کتاب کوچکی با 6 داستان از 5 نویسنده لهستانی .

با اینکه کتابش کم حجم بود اما بدلیل همزمانی چندین کار مختلف که باید انجام می دادم، بیش از یک ماه خوندنش طول کشید بنابراین چون فاصله بین خوندن داستانها زیاد شده اون برداشتهای اولیه دیگه الان تو ذهنم نیست. باید همون موقع می نوشتم اما خب مشغله و بیشتر بی نظمی خودم باعث شد که این کارو نکنم. بگذریم.

داستان اولش به نام فانوس بان از اونجایی شروع میشه 

  • * زنگــــنه *


سپاس خالق دانایی و معرفت که به من فرصت خواندن یک کتاب دیگر را داد.

یادمه این کتاب رو زمانی که تو شبکه کتابخوانان حرفه ای (بوکی) عضو بودم توی بخش نظرات کتابهام گذاشتم و اعضا خیلی خوششون اومد. خودم هم خوشم اومد. دید دیگه ای از هیتلر پیدا کردم. چند وقت پیش دیدم توی سیستمم متنش رو دارم. گفتم بذارم داخل وبم باشه.

عنوان : سهمِ دیگری

نویسنده : اریک امانوئل اشمیت

مترجم : سیامک زندی

************************

کتاب زندگی هیتلر دیکتاتور معروف قرن 20را بازگو می کند.آدولف هـ. در مدرسه ی عالی هنرهای زیبا نقاشی می خواند.مادرش در اثر سرطان مرد و دل خوشی هم از پدر الکلیش که مادرش را کتک می زد ، نداشت.از دیدن زنِ برهنه ی مدل ِ کلاس نقاشی غش می کرد و این باعث مضحکه ی همشاگردی هایش میشد.برای درمان توسط پزشک مادرش به متخصصیِ معرفی شد که بعدها فهمید "زیگموند فروید " است...

  • ۰ نظر
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۰۰
  • * زنگــــنه *