باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

عنوان: قاضی و جلادش

نویسنده: فردریش دورنمات

مترجم: محمود حسینی زاد

ناشر:ماهی

🔎🔦🔎🔦🔎🔦🔎🔦🔎🔦🔎🔦🔎

باز هم رفتم سراغ یک کتاب پلیسی اما اینبار از سوییس. 

🔎 بازرس برلاخ پیر که به خاطر بیماری معده دکتر به او گفته است وقت زیادی برای زندگی ندارد اما پر از شور زندگی است. یک روز خبر کشته شدن نابهنگام افسر جوانش اشمید را به او می دهند. از آنجا که اشمید یکی از بهترین ماموران برلاخ بود او تصمیم می گیرد قاتل او را پیدا کند اما از آنجا که بعلت بیماری توان لازم را ندارد یکی دیگر از مامورانش به نام چانتس را مامور این کار می کند و خودش نیز ظاهرا دورا دور در جریان گزارشات قرار می گیرد.

سالها پیش وقتیکه جوان بود با یک جنایتکار شرطی می بندد از این قرار که گاستمان مجرم به او می گوید من جنایتی انجام میدهم که تو نتوانی ثابت کنی.

اشمید افسر کشته شده ظاهرا با نام مستعار دکتر پرانتل به جلساتی مخفیانه در خانه گاستمان می رود هیچ کس دلیل این قضیه را نمی داند و اکنون بعد از مرگ اشمید، چانتس معتقد است گاستمان او را کشته است تا جنایتهایش را رو نکند.

کتاب پر از عناصر توصیف طبیعت است وشاید آنقدرکه اطلاعات از محیط میدهد از شخصیتها نمی دهد. توصیفات محیط سرد ومرطوب مکانی که داستان در آن رخ داده( سوییس) را در ذهن مخاطب تصویرسازی می کند.

بازرس برلاخ برخلاف بازرسان کتابهای پلیسی آدم محتاطی نیست. درِ خانه اش چفت و بست ندارد و هر کس و هر زمانی می تواند به خانه اش برود. اسلحه اش همیشه روی میزش است و آن را با خود بیرون نمی برد.اما گاهی همین کاربظاهر سهل انگارانه کلید حل معمای یک قتل می شود. شبی که با چانتس به اطراف خانه گاستمان رفتند وقتی سگ گاستمان حمله کرد خودش اسلحه نداشت و چانتس به سگ شلیک کرد و بعدها در پایان داستان مشخص شد، گلوله ای که به جمجمه اشمید شلیک شده با گلوله ای که به سگ شلیک شده از اسلحه چانتس بوده است. به نظر می رسد این شگرد نویسنده است که از نکات ساده و سهل انگارانه از نظر خواننده برگ برنده ای بسازد برای بازرس پیر قهرمان. بازرسی که از همان ابتدا قاتل را می شناسد اما پا به پای او جلو می رود تا خود اعتراف کند.

17 مرداد1404 ساعت 15