باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

سلام خوش آمدید

محدودیت صفر

چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۵۹ ق.ظ

عنوان کتاب: محدودیت صفر

نویسنده: جو ویتالی و ایهالیا کالا هولن

مترجم: زهرا بختیاری

ناشر: آستان مهر

******************

عنوان جذاب کتاب، هر کتابخوانی- حتی نچندان حرفه ای- را به خود جلب می کند.در این دنیای سراسر محدودیت مگر می شود به محدودیت صفر رسید؟! چگونه می توان زندگی بدون حد و مرز را تجربه کرد؟! مگه داریم؟ مگه میشه؟!!!!:)

در ابتدای کتاب جو ویتالی به اتفاقی در سال 2004 اشاره می کند که سرآغاز نوشتن این کتاب و اتفاقاتی می شود که منجر به جستجوی جو ویتالی برای یک درمانگرعجیب و غریب می شود.قضیه از این قرار است که مارک رایان دوست جو ویتالی در غرفه ای در گردهمایی سالیانه انجمن هیپنوتیزم از او درباره یک درمانگر عجیب که بدون دیدن مردم آنها را درمان میکند، می پرسد. و داستان خلق این کتاب از همینجا آغاز می شود. از اینجا به بعد تلاش جو ویتالی و دوستش برای یافتن این درمانگر و فهم چگونگی انجام این کار یعنی شفای بیماران بدون دیدن انها می شود.

در کتاب محدودیت صفر جنبه‌های مذهبی راه رسیدن به هدف و موفقیت را به شما نشان می‌دهد. یعنی محتوای این کتاب با دیگر آثار جو ویتالی چنان متفاوت است که در جایی از کتاب به این مساله اشاره می کند و دوست دارد که تمام کتابهای قبلش را از بازار جمع کند و تنها همین یک کتاب را برای خوانندگانش بگذارد!

درک مفاهیم کتاب در ابتدا برای خوانندگان احتمالا باور کردنی و پذیرفتنی نیست.خواننده با خودش می گوید مگر می شود تنها با چهار جمله بتوان به موفقیت دست یافت. به طوریکه خود جوویتالی تا اواخر کتاب با مطرح کردن این تردید در هر گام سعی می کند، روانتر و شفاف تر به درک روش کتاب کمک کند.

اساس روش جو ویتالی یا بهتر است بگوییم دکتر ایهالیا کالا هولن که خود نیز این روش را از مورنا مربی اش یاد گرفته است و نام "هواوپونوپونو" را به آن اختصاص داده اند بر مبنای روشی است که بومیان هاوایی سالها پیش از آن استفاده کرده اند و دکتر هولن آن را به شکل امروزی و قابل فهم درآورده است. اگر بخواهم ساده بگویم در واقع روش هواوپونوپونو همان آموزه های دینی خودمان است. توبه و استغفار، شکرگزاری است. چهار جمله کلیدی که برای پاکسازی در این روش استفاده می شود، اینها هستند: "دوستت دارم، متاسفم، لطفا مرا ببخش، متشکرم". استفاده از این روش به این صورت است که شما ابتدا باید مسئولیت تمام اتفاقات و مشکلات را خودتان شخصا بپذیرید! یعنی اگر کسی مجرم است شما به عنوان درمانگر باید مسئولیت مشکل او را بپذیرید که شاید احتمالا شما نیز در وضعیت اکنون او نقش دارید! بعد از پذیرفتن مسئولیت گام بعد پاکسازی است. به این معنی که با آن ابزار چهار جمله ای و تکرار مداوم آن باید تمام خاطرات را پاک کنید انقدر به این کار بپردازید تا به نقطه صفرو اولوهیت برسید، جایی که هیچ خاطره ای وجود ندارد. آنجا همان نقطه صفر است. جایی که هیچ مشکلی وجود ندارد.و تنها خدا وجو دارد. کل محتوای کتاب در توضیح چند وچون تاثیر و عملکرد این روش است. اینکه بپذیرید و باور کنید با شماست!:) دکتر هولن دقیقا از این روش برای درمان مجرمان روانی در مدت سه سال و در بخش مراقبتهای ویژه در یک بیمارستان دولتی استفاده کرده است.

دکتر هولن معتقد است خاطرات همراه همیشگی ذهن ناخودآگاه هستند. آن‌ها هرگز ذهن ناخودآگاه را ترک نمی‌کنند و به تعطیلات نمی‌روند یا بازنشسته نمی‌شوند. خاطرات هرگز دست از تکرار برنمی‌دارند. بنابراین باید پاکسازی شوند. عقل یا همین ضمیر خودآگاه معتقد است خودش حلال مشکلات است و آنچه را که اتفاق می‌افتد و تجربه می‌کند، کنترل می‌کند.در حالیکه اینطور نیست. ذهن فراآگاه عاری از خاطره است و تحت تأثیر تکرار خاطرات در ذهن ناخودآگاه قرار نمی‌گیرد. این ذهن همواره با هوش الهی در یک مسیر حرکت می‌کند. ذهن فراآگاه دقیقا نقطه دریافت الهامات و شهود است.

در پایان کتاب یک پیوست با عنوان اصول اولیه محدودیت صفر قرار گرفته است که به شکل خلاصه در سه صفحه مطالب کتاب را بیان می کند.

 

**********************

 

قسمتهایی از کتاب:

وقتی در وضعیت صفر قرار می گیرید و هیچ حد و مرزی برایتان وجود ندارد، دیگر نیازی به قصد و نیت ندارید. به سادگی همه چیز را دریافت می کنید، انجامش می دهید و معجزات یکی پس از دیگری برایتان اتفاق می افتد.

شما برای زندگی کردن دو روش دارید:" زندگی کردن با خاطراتتان یا الهامات و شهود". خاطرلا برنامه هایی قدیمی هستند که بارها و بارها تکرار می شوند، اما الهامات پیغام هایی از جانب الوهیت (خداوند) هستند و تنها راه شنیدن و دریافت الهامات این است که تمام خاطراتتان را پاک کنید! بالواقع تنها کاری که باید برای دریافت الهامات و شهود انجام دهید پاکسازی است.

پاکسازی به شما کمک می کند تا روحتان را از اسارت درآورده و به رهایی و آرامش برسانید.

نگاهی به منوی غذایی و آن گوشت و پنیر و نان ها انداختم و از دکتر هولن پرسیدم: " نگران این گوشت و پنیر و نان حجیم داخل برگر نیستی؟!" دکتر هولن جواب داد: " نه اصلا! راستش من هر روز صبح هات داگ فلفلی می خورم. عاشق این جور چیزها هستم! پرسیدم : واقعا؟!!!. دکتر هولن لبخندی زد و گفت : این غذاها خطرناک نیستند. تصور و فکری که تو درباره این غذاها داری خطرناک است!"

تقصیر شما نیست، اما مسئولیت شما هست!

وقتی کارم را در بیمارستان ایالت هاوایی و با آن مجرمان روانی شروع کردم، هر روز شاهد سه یا چچهار حمله  و درگیری شدید در بنی بیماران بودیم. در آن زمان حدود سی بیمار در این بخش بستری بودند که دست و پاهایشان را با غل و زنجیر می بستند، به اتاق های انفرادی می بردند و هیچکدام اجازه ورود به بخش را نداشتند. پزشکان و پرستاران در هنگام عبور از راهروهای این بخش پشت به اتاق های این بخش حرکت می کردند چون می ترسیدند که مورد حمله قرار بگیرند. بعد از چند ماه پاکسازی شرایط این بیماران کاملا تغییر کرد؛ دیگر لازم نبود به دست و پاهایشان غل و زنجیر زده شود یا در اتاق انفرادی باشند. آنها اجازه داشتند حتی از بخش بیرون بیایند و ورزش کنند.

 

23 آبان 1403 ساعت 8 صبح

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی