باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن

سلام خوش آمدید


عنوان: عشق لرزه

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت 

مترجم: شهلا حائری 

ناشر: قطره

---------------------------------------

عنوان اصلی کتاب تکتونیک است با ترجمه تحت اللفظی "زمین ساخت شناسی احساسی" که مترجم آن را عشق لرزه ترجمه کرده. همانطور که زلزله در اثر حابجایی لایه های درون زمین ایجاد می شود. اشمیت هم این استعاره زیبا را به کار برده و عشق را هم مانند زمین لرزه تشبیه کرده که با جابجایی لایه های احساسی و درونی انسانها باعث دگرگونی رفتاری و گاه فاجعه می شود. فاجعه هایی جبران ناپذیر...

عشق لرزه  نمایشنامه ای زیبا از اریک امانوئل اشمیت است با درونمایه عشق و دوس داشتن.

  • * زنگــــنه *


عنوان کتاب : یک روز قشنگ بارانی

نویسنده : اریک امانوئل اشمیت

مترجم: شهلا حائری

ناشر: قطره

----------------------

قبلا کتاب "سهم دیگری" رو به اضافه یه کتاب دیگه به اسم" گلهای معرفت" رو از اشمیت خونده بودم. که خیلی خوب بودند مخصوصا سهم دیگری. بنابراین تا کتاب یک روز قشنگ بارانی رو ازش دیدم بی درنگ از قفسه انتخابش کردم که بخونمش. به نظرم فوق العاده اس. 

  • * زنگــــنه *

عنوان: خوشبختی 

نویسنده: کاترین مانسفیلد

ترجمه: نسرین مجیدی

-------------------------

فروست کتاب کمی از محتوی داستانهای کتاب را لو می دهد: داستانهای مدرن کلاسیک

ترکیب مدرن کلاسیک کمی تضاد در ذهنم ایجاد کرد.مدرنِ کلاسیک

  • * زنگــــنه *

سلام

پوستر امسال هفته بزرگداشت کتاب، کتابخوانی و کتابدار.

به نظرم خیلی قشنگه تناسب رنگها و ملایمتشون  و کتابهایی که به شکل قاصدک رفتن تو آسمون یه آرامش خاصی داره . یه حس و حال خوب به آدم میده مثل حال خوش خواندن:))

  • * زنگــــنه *

عنوان : دوستش داشتم

نویسنده : آنا گاوالدا

مترجم : ناهید فروغان

----------------------

کارامو که انجام دادم چند دقیقه وقت داشتم به همکارم گفتم چند دقیقه میرم بالا کتابخونه. از وقتی اومدم اداره دیگه کتابخونه نرفته بودم.  البته نه اینکه نخوام برم، فرصتش پیش نمیومد. وقتی وارد مخزن شدم انگار وارد بهشت شدم. و چقدر زود از این بهشت رانده شدم...

  • ۰ نظر
  • ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۰۹
  • * زنگــــنه *

عنوان: گزارش یک مرگ

نویسنده: گابریل گارسیا مارکز

مترجم : لیلی گلستان

----------------------

سالها پیش در دهکده ای در نزدیکی دریای کارائیب و کشور کلمبیا شخصی به نام سانتیاگو ناصر کشته می­شود. اولین جمله کتاب به وضوح این را نشان می­دهد: " سانتیاگو ناصر روزی که قرار بود کشته شود..." یکی از دوستان سانتیاگو ناصر که اسمش در کتاب نیامده و خود نیز در زمان وقوع حادثه بود، راوی این داستان است و سالها بعد(تقریبا 27 سال بعد) سعی دارد ماجرا را از زبان شاهدان عینی بیان کند.

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۲۰
  • * زنگــــنه *


بار دیگر شهری که دوست می داشتم

نادر ابراهیمی

نشر روزبهان

----------------------

بار دیگر شهری که دوست می داشتم.

بار دیگر نادر ابراهیمی

بار دیگر عشق...

کتابهای نادر ابراهیمی رو دوست دارم.قلمش بسیار زیباست.هر کتابش را می توان چندین مرتبه خواند.روی جمله به جمله ی کتابهایش می توان کلی فکر کرد و حقیقتا هم باید خیلی فکر کرد که شاهکار و اعجاز کلمات را از قلم سحر انگیزش چشید.

بار دیگر شهری که دوست می داشتم نیز یک عاشقانه ی آرام است از جنس همان عاشقانه های آرام ابراهیمی

  • ۱ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۲۲
  • * زنگــــنه *

 ابتکار زوج مریوانی برای برپایی جشن ازدواج آن ها در محیط کتابخانه


2 تا پست از ازدواج در کتابخونه در خارج از کشور گذاشته بودم و حالا ازدواج در کتابخانه در ایران خودمون! :))

در روزگاری که همه دوست دارند مراسم ازدواج خود را پر زرق و برق و تجملاتی برگزار کنند و خود را به هر آب و آتشی می‌زنند که با گرفتن قرض و وام‌های سنگین رویایی‌ترین شب زندگی خود را در مجلل ترین تالار شهر به یادگار ثبت کنند اما این زوج با کمترین هزینه‌ها تصمیم به ازدواج می‌گیرند و حتی بخشی از منابع مالی در نظرگرفته را به یک موسسه خیریه اختصاص می‌دهند.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۳۱
  • * زنگــــنه *

یک عاشقانه آرام


عنوان : یک عاشقانه ی آرام

نویسنده: نادر ابراهیمی

ناشر: روزبهان

***************************

یک عاشقانه ی آرام را من در خزان برگریز تجربه کردم اما عاشقانه زیباتر می شود اگر در بهار اتفاق بیفتد.اما نه عشق هر جا نغمه خوان شود حتی در وسط چله ی زمستان گرمی و حرارتش یک عاشقانه ی آرام می سازد.اصلا عشق اجازه نمی خواهد و نمی پرسد که چه فصلی بیاید.می آید آرام و بیصدا، قشنگ و بیادماندنی با نغمه ای بی مانند....

  • ۰ نظر
  • ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۰۱
  • * زنگــــنه *

کتاب حاجی مراد رو چند ماه پیش خوندم.اما تنبلی کردم و همون موقع که مطالب تو ذهنم بود،در موردش ننوشتم.البته نه اینکه از یادم رفته باشه اما انسجام فکری و برداشتهام موقع خوندن یه کتاب اون روزای اول بعد از تموم کردن کتاب خیلی خوبه.یعنی فک می کنم اگه یه کتاب جدید رو که می خونم در موردش همون موقع بنویسم معرفی بهتری میشه.

  • ۰ نظر
  • ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۱۹
  • * زنگــــنه *