معرفی کتاب: سهم دیگری
سپاس خالق دانایی و معرفت که به من فرصت خواندن یک کتاب دیگر را داد.
یادمه این کتاب رو زمانی که تو شبکه کتابخوانان حرفه ای (بوکی) عضو بودم توی بخش نظرات کتابهام گذاشتم و اعضا خیلی خوششون اومد. خودم هم خوشم اومد. دید دیگه ای از هیتلر پیدا کردم. چند وقت پیش دیدم توی سیستمم متنش رو دارم. گفتم بذارم داخل وبم باشه.
عنوان : سهمِ دیگری
نویسنده : اریک امانوئل اشمیت
مترجم : سیامک زندی
************************
کتاب زندگی هیتلر دیکتاتور معروف قرن 20را بازگو می کند.آدولف هـ. در مدرسه ی عالی هنرهای زیبا نقاشی می خواند.مادرش در اثر سرطان مرد و دل خوشی هم از پدر الکلیش که مادرش را کتک می زد ، نداشت.از دیدن زنِ برهنه ی مدل ِ کلاس نقاشی غش می کرد و این باعث مضحکه ی همشاگردی هایش میشد.برای درمان توسط پزشک مادرش به متخصصیِ معرفی شد که بعدها فهمید "زیگموند فروید " است...
آدولف هـ.تصمیم گرفت در خانه تمرین کند که در کلاس غش نکند.استلا(مدل کلاس نقاشی) دورا(برادر زاده اش ) را به او معرفی می کند و آدولف هـ. می پذیرد.شب را به پیشنهاد دورا با هم می گذرانند و آدولف هـِ. باکره اولین رابطه اش را با زنان تجربه می کند .بعدها معشوقه های فراوانی پیدا می کند از استلا (آریانا)مدل کلاس نقاشی تا ساعت یازده و نیم که عشق واقعی را به او نشان داد، سارا، اوا براون، خواهر لوسی و...به این ترتیب دیکتاتور معروف تبدیل به هرزه ای هوسران و سیری ناپذیر شد.
زندگیش از راه فروش نقاشی هایش که ناچیز هم بود تامین میشد.ابتدا هیچ اندیشه ی ضد یهودی نداشت و حتی طبق آموزه های مادرش یهودیان را مثل دیگر انسانها دوست داشت.وقتی جنگ شروع شد به جبهه فرا خوانده شد و کم کم علت شکست و ناکامی های کشورش را جهودها دانست و اینگونه بود که یک نسل کشی ِتاریخی(هالوکاست)را رقم زدوکاتالیزور صهیونیسم شد!
در این رمان هیتلر برخلاف رهبران بزرگ تاریخ ساز هیچ است نه استعداد نقاشی دارد و نه حتی هنر سخنرانی اما دیکتاتور شد شاید به خاطر شرایط و انتخاب طبق نظر نویسنده!!! یکی از عوامل عروج هیتلر این بود که همیشه دست کم گرفته شد.جدی نگرفتن ِ آنهایی که به نظر جدی نمی رسند توسط مردمانِ جدی، خطا کاری آنهاست!!
شرح جنگها و نبردهای هیتلر و حزبش تقریبا کامل - اما نه به کاملی " نبردِمن " به قلم خود هیتلر- آمده!
شرح ارتباط و نکات ریزرابطه های خصوصی هیتلر با زنان ، در ابتدای امر از دید من زائد بود اما کم کم که پیش می روی ، تاثیرآن را در فهم بیشتر هیتلر و شخصیت پردازیِ خوب نویسنده درک می کنی و الان به این نتیجه رسیده ام شاید اگر این توصیفات شفاف نبود شخصیت هیتلردر ذهن من طور دیگری نقش می بست.فردی عادی و با تمایلات لجام گسیخته و یا به قول خواهر لوسی تبه کاری ِایثارگر!!! بدون هیچگونه نکته ی برجسته و خاص در شخصیت ..."هیتلر حقیقتی پنهان درعمق ماست که هر لحظه می تواند رخ نماید(اریک امانوئل اشمیت)" و شاید منظور نویسنده از این جمله همان تقابل نیروهای خیر و شر است وشاید اگر مراقب نباشیم هیتلر در کمین ماست!!..
اشمیت در پایان رمانش در بخشی به نام روزنگار انگیزه ها و فراز و نشیب های نوشتن رمانش را بازگو می کندو علی رغم تنفرش از هیتلر می خواهد او را بفهمد!! تمام جنبه های شخصیتی و انگیزه های کارهایش!! ...کتابش را به "گئورک السر" بمب گذار اتریشیِ -که می خواست هیتلر را بکشد ، اما موفق نشد-تقدیم می کند.
چند جمله ی زیباو تاثیرگذاراز کتاب :
مادر هیتلر:
" آنکـســی که در قــلب خود ایمان دارد ،صاحب قدرتمــــــند ترین نیــــروی جهان است."
" بــدی ، رازی بسیار عمــــیق تر از خوبی اســـت زیرا در خوبی نوری ،تحرکی،تاییدی بر زندگـــــی است."
"گذشـــته ی ما همان وزنی را دارد که ما به آن می دهیم؛اندیشــــه و کــار به ما امکان کم رنگ کردن تاثیر آن را می دهد."
" تنهـــا به بهایی دردناک است که می توان انســـــانیت را بازیافت!! "(برایِ مرگ ساعت یازده ونیم معشوقه ی هیتلر)
خواهر لوســـی:
"حقیقت می تواند در انتظار زمان ِ طرح خود باقی بماند! "
خواهر لوســـی:
"هالویی که تردید دارد ، کم خطر تر از کودنی است که می داند!! "
" تا زمانی که نپذیریم که جانی و شرور در ذات خودمان است با دروغی پارسایانه زندگی می کنیم ."
" از یک شر ، یافتن هدفی واحد،اندیشه نیست؛ کاریکاتور است، تحلیل دهی است ، به جای یافتن توضیحی بر پدیده ها ، ایراد اتهام است! "
و اما دوستان یک نکته ی ظریف بشنوید از دید مردم آن دوره به کتاب و مخصوصا زیگموند فروید!!!:
زیگموند فروید در جلسات روانکاوی آدولف هـ.دسته ای کتاب را گوشه ای گذاشت تا اگر هیتلر عصبانی شد به جای اینکه اسباب قیمتی اتاق را بشکند ، عصبانیتش را با داغان کردن آن کتابها تخلیه کند؟!! ....
و در پایان
" کتاب می بایست عامل انگیزش مباحثه شود در غیر اینصورت ارزشی ندارد."